جدول جو
جدول جو

معنی عمل یافته - جستجوی لغت در جدول جو

عمل یافته
(اَ تَ / تِ)
درست شده. پرورده شده:
بیا ساقی آن زیبق تافته
به شنگرف کاری عمل یافته.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ دَ)
انجام گرفتن. به مرحله درآمدن. بار آمدن. پرورده شدن. درست شدن. رجوع به عمل یافته شود
لغت نامه دهخدا
(وَدَ / دِ)
اندوهناک. غمگین. غمناک:
ز مقدس تنی چند غم یافته
ز بیداد داور ستم یافته.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکل یافته
تصویر شکل یافته
دستک تاشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غم یافته
تصویر غم یافته
اندوهناک غمگین
فرهنگ لغت هوشیار